نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره
ازدواج من و باباازدواج من و بابا، تا این لحظه: 16 سال و 24 روز سن داره

روزنه های امید

برای داشتنت همه ی لحظه ها دعا میکنم

سلام فرشته ی من ... سلام همه ی امید مامان ... فرشته کوچولو ...مامان همه لحظه ها برای داشتنت دست به دامان خدا میشه ... واسه داشتنت بعد استخاره به کتاب خدا , مدد گرفتن از صاحب اصلیت , اقدام کردیم ... امید روزی که خدا دوباره درهای رحمتشو به روی زندگی ما باز کنه و لطفش شامل من و بابایی بشه .... به امید روزی که خدا فرشته ی نازش و تو آغوش من بذاره تا مرهمی بشه بر غم نبودن برادرت ... دلم خیلی می خوادت ... دعا کن زودی انشالله سالم بیای تو دلم ... دلم امید داره به کرم خدا.................. خدایا امیدم و نا امید نکن ...
12 آبان 1391

بابا جونی زودی میاد

سلام عزیز دلم .... مامان فدات بشه الهی .... امروز تقریبا خوشحالم چون بابایی زندگ زد و گفت انشالله ٥ شنبه نهار میرسه ... خیلی دلم براش تنگ شده بود اما وقتی زنگ می زد نمی گفتم که دلش بیشتز نگیره ... چون من اینجا همه دور و برم هستن اما بابایی تک و تنهاست ... اما  یه خورده هم نگران شدم ...آخه حالش خوب نیست الان ٣ روزه که زنگ می زنه صداش گرفته است با کلی خواهش و تمنا بهم گفت که کلیه هاش باز درد گرفته ... خیلی غصه خوردم ... انشالله زودی بیاد بریم پیش دکتر ... مامان فدای دل پاکت برای سلامتی بابایی دعا کن ... بابا جون خیلی دوست داره شما زودی بیای تو دل مامانی ... دعا کن خدا صدای فرشته هارو زودی میشنوه.... همیشه لحظه ها برای داشتنت ...
9 آبان 1391

خدایا عیدی من یادت نره...

عیدی... کاش بشه امروز , فردا از خدا یه عیدی خوب بگیرم... خدا کنه خدا تورو به من عیدی بده فرشته ینازم... کاش روز های قشنگ زندگی من و بابات برگرده... کاش عیدی من از این روز ها وجود فرشته ای ناز تو زندگیمون باشه... ای خدا میشه ؟ میشه صدام وشنیده باشی؟ میشه دلت به حالم بسوزه و درهای رحمتتو به روم باز کنی و باز یه فرشته بهم بدی , اما سالم که از داشتنش لذت ببرم؟ میشه ؟ خدایا ... من ازت انتظار دارم , از تو که خدایی انتظار دارم آرزوهام و بشنوی و برآورده کنی... خدا جون حالا که یه فرشته مثل امیرعباس و داری میشه ؟ میشه یه فرشته بدی واسه خودم ... خدایا داشتن روزهای خوب رویا شده واسم ......
4 آبان 1391

انتظار داشتنت

سلام عزیز دلم ... خیلی دوست دارم ... خیلی بهت نیاز داریم , هم من و هم بابایی .... برای اومدنت لحظه هارو میشماریم... امروز ٤٠ روز که داداش امیر عباست مارو تنها گذاشت و اسه همیشه آسمونی شد ... همه امید ودلخوشیم به اینه که خدا فرشته نازی بهم بده که از داشتنش لذت ببرم و افتخار کنم ... عزیز دلم به خاطر اومدنت کلی راه و رفتم تا تهران تا تحت نظر دکترای خوب باشم ... امید دارم به اومدنت .... امروز به بابایی گفتم که دلم روشنه خدا جواب صبرم و میده ... دلم روشنه امیر عباسم برام دعا میکنه و از خدا می خواد که من و باباش شاد باشیم... مامانی میشه شما هم واسه اومدنت دعا کنی... میشه از خدا بخوای که خودش به حق بزرگیش , کریمی کنه , رحیمی کنه و تو رو سالم و...
1 آبان 1391